شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)- تعاریفی که از روابط عمومی هست بیشتر این تعاریف روی تفاهم و آشتی بین سازمان و مخاطب و جامعه بیرون تاکید دارد و در این جایگاه اگر بخواهیم این تفاهم و آشتی به وجود بیاید روابط عمومی ها بایستی نقش آفرین باشند. یعنی هم به منافع سازمان توجه کنند و هم منافعی که مخاطبان به دنبال آن هستند. اگر در این جریان تفاهم، سوگیری داشته باشند طبیعاً با اندیشه مخاطبان و از دست دادن محبوبیت و رضایت اجتماعی مخاطبان خود روبه روی می شوند. در مرحله دیگر اینکه هر چقدر روابط عمومی ها گشودگی داشته باشند بر اساس همان اصولی که در ارتباطات موثر وجود دارد و پذیرنده و تاییدکننده جامعه بیرون باشد در این مسیر موفق تر خواهند بود.
همچنین هر چقدر شبکه ارتباطات روابط عمومی ها باز باشد و هر چقدر امکان انتشار داده های مختلف را داشته باشند در فرایند اطلاع رسانی در این راستا موثر است، در این زمینه هر چقدر برابری در ارتباط داشته و به مخاطبان احترام بگذارند و به بازخوردهای جامعه بیرون چه از طریق شبکه های اجتماعی و چه از طریق تماس هایی که با روابط عمومی گرفته می شود و یا حتی انتقادهایی که در جامعه به صورت آشکار گفته می شود باید رصد کنند چه از طریق تحقیقات واحدهایی که سنجش برنامه ای را دارند تا کمک به داشتن اطلاعات در این زمینه صورت پذیرد، همچنین نسبت گرایی یکی دیگر از شاخص هایی هست که در کنار حمایتگری و همدلی با مخاطب باید داشته باشند و این منطبق بر همان اصولی که در ارتباطات موثر بر آن تاکید می شود. در واقع ارتباط بین سازمان و مخاطبان بایستی دوطرفه باشد و از یک طرفه بودن ارتباطات بپرهیزند تا تاثیرگذار باشند.
با توجه به اینکه روابط عمومی بخشی از یک سازمان است که در حوزه رضایتمندی درون و بیرون سازمان فعالیت دارد در واقع نوع عملکرد روابط عمومی حاصل بخشی از این رضایت است و اقدامات ارتباطی که می توانند انجام دهند گردآوری نیازهای درون و بیرون سازمان می تواند به شناخت بیشتر کمک کند و در صورتی که کارگزاران سازمان هم در هدف گذاری های خود به این شناخت ها و علایم توجه کنند و سعی کنند انتظارات و ابهامات افکار عمومی را پاسخ دهند اگر منجر به هدف گذاری سازمان شود، می توانند در رضایتمندی سازمان موثر باشند در این زمینه به نظرم روابط عمومی ها اهتمام لازم را نداشته و فقط به وظایف اطلاع رسانی و تبلیغات پرداخته اند و یا اینکه اطلاع رسانی و تبلیغات بر اساس شناخت نیازهای و علایق مخاطبان هدفگذاری نشده است و دیگر اینکه اگر سطوح ارشد در سرپرستی سازمان پیوند و ارتباط موثر را با روابط عمومی در حوزه های مختلف نداشته باشد این فرایند مانند حلقه های منفصل از هم است که در عمل پیشنهادات شناختی که روابط عمومی ها به دست آوردند ممکن است تحقق پیدا نکنند.
از طرفی ممکن است در جایی روابط عمومی کارش را درست انجام داده اما رضایت حاصل نمی شود که این مربوط به بخش های دیگر سازمان است که کارشان را خوب انجام نداده اند و اینجا سوالی که مطرح می شود این که رضایتمندی درون و بیرون سازمان تا چه حد در روابط عمومی های ما تحقق دارد؟ به نظر من یکی از آفت های سازمان های ما این است که توجه به مقوله رضایت در اولویت اول آنها نیست.
به دلیل اینکه سازمان های ما از نوع دولتی هستند و در یک فضای غیررقابتی فعالیت می کنند و در این شکل احساس نیاز به همراهی مخاطب و جلب رضایت آن را ندارند. چون اگر یک سازمان و موسسه خصوصی بخواهد کالا و خدماتی را عرضه کنند، وقتی که در فضای رقباتی است اگر به نیاز و علایق مخاطب توجه نکند بازار را ازدست داده و ور شکسته می شود.
|